ذن ذهن



امروز از این حجم از حماقت و ناآگاهی که دارم تعجب کردم، و البته ترسیدم وقتی آدم هایی را دیدم که تقریبا همه چیز می دانند. و حالا به لطف افراد آگاهی که ویدیو های آموزشی میگذارند و کتاب بزرگانی که به روشنی به این موضوع پرداخته اند، دلیل خطایم را دانستم و با شما به اشتراک میگذارم.

.

عقل باید راهنمایت باشد

فکر کردن زیاد، نشان دهنده ی عاقل بودن نیست. بلکه نشانه ی وسواس و درخودماندگیست. اولین خطای ما در زندگی همین است که عقل را با افکار وسواسی مان اشتباه میگیریم. افکار وسواسی، نشات گرفته از احساسات وسواسی هستند. احساس ترس، خشم، و سایر احساسات منفی. در چنین صورتی تو گرفتار ذهنی هستی که ناشی از نوعی بیماری و ضعف روانیست. ذهنی که دیگر سالم نیست، و راهنمایی های سالمی هم نمی کند.

 

آرامش داشتن کلید تصمیمات درست است

خب از کجا بدانیم که افکارمان وسواسی و بیمارگونه است ؟ اگر مضطرب باشی یا گرفتار احساسات منفی، صدای ذهنی ات، صدای منطق و عقلانیت نیست و تو را به اشتباه خواهد انداخت. اما صدای عقلانیت و فهم و شعور تو، در عین آرامش، و خوشحالی ظاهر می شود. پس یکی از راه های تشخیص فهم درست، آرامش قدرتمندیست که همراهش می آید.

 

احساس یا منطق؟ کدام درست است؟

یکی از اشتباهاتی که ممکن است گرفتارش شوی این است که فکر کنی تمام احساسات منفی هستند، در صورتی که آدم های احساسی بسیاری در زندگی وجود دارند، که هم زیرک هستند هم تصمیمات و رفتارشان خارج از منطق نیست. منظور از منطق داشتن را گرفتار نشدن در احساسات وسواسی، تکراری و منفی در نظر بگیر.

و همیشه سعی کن احساسات مثبت از قبیل شکرگزاری، عشق، و خوشحالی و . را رشد دهی. اما در صورتی که با احساس تردید، دودلی، ترس، افسردگی، اضطراب، خشم و . مواجه شدی بدان که دیگر عقل بر تو حکمرانی نمی کند.

 

 

 


یادم می آید تازه به بلوغ رسیده بودم، وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود، هویتی برای خودم میخواستم اما پیدا نمیکردم. سالهای سال به تباهی گذشت و کسی راهنمایی ام نکرد تا بدانم زندگی چقدر "جدی" است.

کسی نبود که بگوید تمام انتخاب ها و تصمیماتت جاده ی یک طرفه است اگر بروی دیگر برگشتن از آن سخت است. حالا اما احساس می کنم که در بن بستی تمام عیار گرفتار شده ام، این بن بست به صورت "قانون" درآمده است و حتی پشتش تعهدی نیز هست.

دلیلش چه بود؟ منظورم دلیل گرفتار شدنم مثل خری بارکش که هرقدر شلاقش میزنند نه جلو می رود نه عقب فقط درجا میزند. دلیلش واضح است من روی تقدیرم تسلط نداشتم و نخواستم کنترل زندگی ام را بدست بگیرم، شرایط تصادفی، اتفاقات تصادفی، انتخاب های تصادفی از من بازنده ای ساخت که هرگز قمار نکرد.

حالا برعلیه خانواده هستم، برعلیه جامعه و حتی وقتی صدایی اعضای خانواده رو میشنوم، آرامشم بهم میخورد گویی حساسیت پیدا کرده ام به تمام صدا های آشنا.

شاید بعد ها این گوساله، شیر بیشه شود و برای شما تعریف کند که زندگی اش را چگونه تغییر داد، شاید گوسالگی را ادامه دهد یا شاید خودش را از لبه پرتگاه پایین پرتاب کند و از بین برود، درهرحال با تمام وجود به شما هشدار میدهم که تقدیرتان را خودتان در دست بگیرید.#روزنوشت


مدیتیشن اگر بصورت اصولی تمرین نشود هیچ نتیجه ای برایتان نخواهد داشت و شاید باعث شود احساس استرس و اضطراب تان بیشتر از قبل شود. بنابراین رعایت نکات مهم می تواند تمرین تان را به شدت اثربخش کند بطوری که بعد از 10 دقیقه مدیتیشن حالت روحی و جسمی تان تغییر می کند، و آرامش و شفافیت بیشتری را حس کنید.

مهم:

برای راحتی بیشتر، تمام مطالب را در دو عکس خلاصه کرده ام تا بتوانید به راحتی نکات مهم را دریافت کنید. به خاطر داشته باشید که تمرین مدیتیشن، تمرینی کاملا خصوصی است و نیازی نیست که در موردش با دیگران حرف بزنید، و یا بدتر از آن به فکر نوعی تبلیغ این موضوع باشید. من نیز در اینجا هیچ تشویق و تبلیغی برای انجام مدیتیشن نمی کنم، بلکه تنها موضوعی است که باعث تغییر زندگی ام شده و تاثیر مثبت زیادی روی زندگی ام گذاشته و با شما اطلاعاتم را به اشتراک می گذارم.

 

* مهم ترین مسئله این است، که بدانید مدیتیشن تنها یکی از ابزار های موجود در جعبه ابزار تغییر شخصیت و زندگی آینده مان است. نباید هدف اصلی مان در زندگی را فراموش بکنیم و تنها به یک تمرین و ابزار بچسبیم. خلاصه اینکه به یاد داشته باشید که خواسته های اصلی تان چیست و به دنبال شرطی کردن ذهن و بدن تان برای رسیدن به آن خواسته ها باشید.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هموار کنکور گروه ریاضی نخبگان آینده ساز مرجع رسمي مقالات لول ترانسميتر wikichejoor alone کتاب سین سلام دادا :) شریف مردی صفحه ی شخصی علیرضا سیف الله نژاد اتفاقات يک زندگي